نظام مفهومی در واقع سیستمی است که در آن مغز ما انسان ها، دانشِ ما از جهان را سازماندهی می کند و صد البته این دانش در ذهن کاملاً خودکاری شده و در ضمیر ناخودآگاه ما قرار گرفته است. این بدان معنا نیست که این اطلاعات از قبل در ضمیر ناخودآگاه ما وجود داشته اند، بلکه از طریق تجربیات زیستی بدن مندی شدۀ ما ابتدا در ضمیر خودآگاه ما شکل گرفته و سپس در ناخودآگاه ما به صورت یک الگوی انتزاعی-طرح واره ای که بر اساس آن می توانیم رویدادها و حوادث مشابه را مفهوم سازی کنیم بوجود آمده است. این همان دانش دائره المعارفی است که نظام مفهومی آن را در مغز سازماندهی می کند و پس از این که در ذهن automatized شد، در آن صورت در ضمیر ناخودآگاه ما انسان ها قرار می گیرد و به صورت یک الگوی طرح واره ای برای درک جهانِ پیرامون در مفهوم سازی به ما کمک می کند. بنابراین، نظام مفهومی چیزی فرای مغز و به عبارتی بیرون از آن نیست، بلکه این نظام در درون مغز شکل می گیرد و مغز از همۀ عملکردهای شناختی که در فرایند مفهوم سازی جهان به کار برده می شوند حمایت می کند. در واقع، به طور مشخص این نظام مفهومی همان نرون های مغزی هستند و نقش این نرون ها ساختِ نظامی با عنوان نظام مفهومی است. بنابراین، عملکردهای شناختی ای که ما در اختیار داریم، یک نظام مفهومی خاص که بدن مندی شده است را شکل می دهد.