در دوران نو همگام با رشد فزاینده شهرنشینی، فقر و شهر پیوندی ژرف و ناگسستنی یافته اند و ازاین رو آن را می توان با چیرگی پدیده شهری شدن فقر بازشناخت. تمرکز فقر و در پی آن برپایی محله های تهیدست نشین شهری همواره یکی از چالش های بنیادی و نگرانی های برنامه ریزان، سیاست گذاران و مدیران شهری بوده و بیشتر به مثابه یک مسئله ملی در برنامه ریزی توسعه نگریسته شده است. بر همین پایه عدالت به عنوان آرمان و راهبرد دستیابی به یک شهر برخوردار و با فقر کمتر، شهر پایدار، فراگیر، شهر خوب و زیست پذیر همواره موردتوجه بوده است. عدالت از دید بیشتر صاحب نظران و نظریه-پردازان باوجود برداشت و دیدگاه های گوناگون و گاه ناسازگار، به مثابه راهبرد و ابزاری اثربخش در کاهش چالش فقر شهری و از میان برداشتن سیه روزی و درماندگی بسیاری از شهروندان نگریسته شده است. روشن است که برداشت های دگرگون از عدالت، گوناگونی ابزارها و فرایندهای دستیابی به آن را در پی داشته که این خود گفتگوها و تااندازه ای جدل های رایج را در متون شهری دامن زده است؛ ازاین رو، رویکردهای به حل و بهبود چالش محله های فقیرنشین شهری و خودانگیخته و غیررسمی نیز متفاوت بوده است؛ اما این همسویی فکری میان همه وجود داشته که فقر شهری و پیامدهای آن نیازمند برخوردی سازنده در راستای برپایی شهری بهتر است. شهری که بتواند با برآوردن منافع عمومی، زمینه های زندگی بهتر و بالنده برای همه شهروندان و گروه های اجتماعی را فراهم کند. در این نوشتار افزون بر بازخوانی و جمع بندی برخی از برجسته ترین دیدگاه های مربوط به موضوع فقر شهری و عدالت، بر این نکته محوری تأکید می شود که شهرها باوجود مژده آینده نویدبخش از سوی بسیاری از شهرشناسان و باوجود فرصت ها، دربردارنده نابرابری و چالش های اجتماعی بوده اند ، امروزه بیش از هر زمانی سایه فقر و نابرابری بر شهرها گسترده و بستر تهدیدهای جدی در شهرها را فراهم کرده است. تهدیدهایی که گاه با آمیخته شدن با نگرش های گوناگون فکری گاه افراطی، زمینه های آشوب ها و ناپایداری شهری را در سراسر جهان فراهم کرده است. در شرایطی که شهرها به کانون درگیری ها، کشتارهای انسانی و ناآرامی بدل شده اند و بسیاری از شهرهای به ظاهر آرام نیز تخم بحران ها را در دل خود می پرورانند، نقش فقر در ابعاد محلی، ملی و جهانی به عنوان زمینه ساز بسیاری از این چالش ها غیرقا