1403/02/18
کیومرث ایراندوست

کیومرث ایراندوست

مرتبه علمی: استاد
ارکید:
تحصیلات: دکترای تخصصی
اسکاپوس: 56974360100
دانشکده: دانشکده هنر و معماری
نشانی: سنندج بلوار پاسداران، دانشگاه کردستان، دانشکده هنر، گروه مهندسی شهرسازی
تلفن: +98 871 6662963

مشخصات پژوهش

عنوان
تاثیر فرهنگ بر الگوی مسکن فقرا( نمونه موردی محله عباس آباد و غفور سنندج)
نوع پژوهش
پایان نامه
کلیدواژه‌ها
فرهنگ، الگوی مسکن، مسکن فقرا، مسکن غیررسمی
سال 1392
پژوهشگران روح الله تولایی(دانشجو)، کیومرث ایراندوست(استاد راهنما)

چکیده

نیاز به مسکن یکی از اصلی ترین نیازهای بشر است، که در شرایط اقتصادی اجتماعی پیچیده کنونی، تامین مناسب آن نیازمند برنامه ریزی صحیح و فراگیر است. سکونتگاه های غیررسمی به عنوان عینیت کالبدی فقر شهری، پاسخی به این نیاز اساسی، توسط خود فقرا است که علاوه بر فقر و نابرخورداری بخشی از جامعه شهری، می تواند ناشی از ناکارآمدی و ضعف سیاست های ملی و محلی مسکن باشد. مسکن فقرا در سکونتگاه غیررسمی، اگرچه در بسیاری از موارد به مثابه فرصتی نگریسته شده، اما دارای ویژگی هایی است که در صورت عدم توجه برنامه ریزان شهری می تواند به ناپایداری شهری منجر شود. از سوی دیگر مسکن غیررسمی، مسکن بخش بزرگی از فقرای شهری را تامین می کند که درصورت ایجاد معیارهای حداقلی می تواند تاثیر زیادی بر چند و چون مسکن شهری و رفع نیاز فقرا داشته باشد. از این رو شناخت الگوی مسکن فقرا برای برنامه ریزی منسجم مفید و ضروری است. به عقیده اغلب طراحان و محققان، فرهنگ به عنوان یک ایده، اندیشه و ساختار نظری تاثیر بسزایی در شکل گیری محیط های ساخته شده داشته است. در این پژوهش سعی بر آن بوده است تا با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با استفاده از مطالعه اسنادی و روش های میدانی ویژگی های اصلی و الگوی مسکن فقرا در محله عباس آباد و غفور سنندج و همچنین روستاهای مبدا مهاجرت به این سکونتگاه های غیررسمی مطالعه و تبیین شود. سپس با تجزیه و تحلیل الگوهای به دست آمده در صورت وجود رابطه و تاثیرپذیری الگوی مسکن فقرا در این دو محله شهری از الگوی مسکن مبدا مهاجرت، جنبه های تاثیر پذیری را استخراج نموده؛ به نحوی که بتوان الگویی تعمیم پذیر برای مسکن فقرا در سکونتگاه های غیررسمی ارائه کرد. این بررسی نشان می دهد که الگوی مسکن فقرا و الگوی مسکن مبدا مهاجرت فقرا در بسیاری از ویژگی ها با هم مشترک هستند؛ که از آن جمله می توان به مواردی همچون: تعریف حداقل فضایی به عنوان حیاط، روند ساخت تدریجی و مرحله ای، پیروی معماری غالب ساختمان ها از فرم و شکل هندسی L و U، شکل گیری الگوهای مسکن در غالب موارد بر مبنای معیشت خانوار، طراحی اطاق-ها به صورت تو در تو و .... موارد دیگری اشاره نمود. علاوه بر رابطه میان الگوی مبدا مهاجرت بر الگوی وضع موجود در سکونتگاه های فقیرنشین این پژوهش نشان داد که اختلاف فاحشی میان مسکن مناسب از دید و در استطاعت فقرا، و الگوهای عام ارائه شده ا