پژوهش های انجام شده در حوزه زبان شناسی اجتماعی نشان می دهد که عوامل اجتماعی به ویژه جنسیت تأثیر بسزایی بر زبان دارند. از آنجا که زنان در عصر حاضر به صورت گسترده ای به نوشتن رمان گرایش پیدا کرده و جنبه هایی از زندگی جنسیتی شان را در آن منعکس ساخته اند مسئله تفاوت های جنسیتی همراره رابطه ویژه ای با رمان داشته و در حوزه های مختلف زبان شناسی نیز تأثیر این عامل بر رفتار های زبانی به ویژه در رمان بررسی شده است. از جمله نظریات زبان شناسی که در انجام این پژوهش ها کاربرد فراوانی دارد نظریه مایکل هالیدی است. وی بخش های بنیادین معنا در زبان را در سه فرانقش اندیشگانی بینا فردی و متنی بررسی نموده است. بر اساس همین نظریه پژوهش حاضر می کوشد با روش توصیفی- تحلیلی رابطه بین زبان و جنسیت را در رمان اصل و فصل سحر خلیفه در سطوح مختلف معنایی نحوی و منظور شناختی بررسی کند. مهمترین نتیجه به دست آمده نشان می دهد تأثیر جنسیت نویسنده و عوامل اجتماعی بر واژگان جملات و تفکرات وی در خلال داستان و نیز تلاش نویسنده برای بازنمود هویت و نقش زنان در اجتماع از طریق زبان در داستان است.