در گستره ادبیات معاصر عربی و کردی، مفهوم میهندوستی به عنوان یکی از محورهای اصلی در بیان هویت و مقاومت فرهنگی مطرح است، به ویژه در شرایطی که تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شدید، بر زندگی فردی و جمعی تأثیرگذار بودهاند. این پژوهش با هدف بررسی تطبیقی مضامین میهندوستی در شعر دو شاعر برجسته، محمد ماغوط و عبدالله پشیو، تلاش میکند تا چگونگی بازنمایی این مفهوم در دو بستر زبانی، فرهنگی و تاریخی متفاوت را تحلیل و تبیین کند. محمد ماغوط، شاعر نوگرای سوری، از زبان طنز تلخ و تصویری تاریک برای نشان دادن میهنی بهره میبرد که در آن ظلم، سرکوب و شکستهای سیاسی نمود یافته و فرد در برابر ساختارهای قدرت منزوی و سرخورده است. در مقابل، عبدالله پشیو، شاعر برجسته کرد، با بهرهگیری از نمادهای طبیعت، زبان مادری و حافظه تاریخی، تصویری امیدوارکنندهتر و حماسیتر از میهن ارائه میدهد که بر مقاومت و هویت جمعی تأکید دارد. پژوهش حاضر بر اساس روش توصیفی–تحلیلی و رویکرد تطبیقی، با انتخاب نمونههای شاخص از اشعار این دو شاعر و با استفاده از تحلیل محتوای کیفی انجام شده است. نمونهگیری هدفمند به گونهای صورت گرفته که بتواند گسترهای متنوع از دیدگاهها و بیانهای هنری را پوشش دهد و تحلیلها بر مبنای چارچوب نظری نقد تطبیقی صورت پذیرفته است. یافتههای تحقیق نشان میدهد که علیرغم تفاوتهای زبانی و فرهنگی، هر دو شاعر به دنبال فراتر رفتن از قالبهای کلیشهای و شعارگونه درباره میهندوستی بودهاند و با خلق تصاویری انسانی، عمیق و چندوجهی، تجربههای فردی و جمعی را بازتاب دادهاند که در آن مفاهیمی چون تبعید، رنج، امید، مقاومت و تعلق به شکلی هنری و چندلایه به هم تنیده شدهاند. این مطالعه نشان میدهد که شعر، به عنوان ابزاری قدرتمند، نه تنها بیانگر شرایط تاریخی و اجتماعی بلکه حامل پیچیدگیهای روانشناختی و فرهنگی مرتبط با میهندوستی است و میتواند به شکلی پویا و خلاقانه، زبان گویایی برای ابراز آرزوها و دردهای ملل باشد.