یکی از شیوه های بررسی متون عرفانی که تاکنون توجّهِ چندانی به آن نشده است، مطالعه ی بینامتنیِ این متون است. مطالعه ی بینامتنی، یعنی خواندن متن با توجّه به متون دیگر، و این خواندن، مبتنی بر این اندیشه است که متن نظامی بسته و مستقل نیست و هیچ متنی در خلأ پدید نمی آید و در خلأ ادراک نمی شود و هر متنی، خواسته یا ناخواسته، با متون دیگر ارتباط دارد. نظریّه ی بَینامَتنیّت را، در اواخر دهه ی شصت میلادی، ژولیا کریستیوا در خلال بررسی هایی که بر آراء و افکار میخائیل باختین داشت ـ خصوصاً در بحث درباره ی مکالمه گریِ وی ـ ارائه کرد. بدون شک، هر شاعری ـ خصوصاً شاعرانی که جنبه ی دینی قوی دارندـ از کتب دینی تأثیر پذیرفته است. در دیوان "سلطان ُالعاشقین ابن فارض مصری"، یکی از طلایه داران شعرِ عصر ایّوبی هم، به واسطه ی تعالیم دینی ای که در کنار اساتید مشهور زمانه ی خود گذرانده، تأثیرات گسترده ای از نصّ قرآن کریم دیده می شود و وی سعی کرده که آیات را در راستای افکار خود تأویل و تبیین نماید. بینامتنیِ دینی در دیوان ابن فارضِ مصری در قالب موضوعات مختلف و با استفاده از الفاظ، معانی، داستان ها و شخصیّت های قرآنی صورت گرفته است و رابطه ای تنگاتنگ میان اشعار ابن فارض با نصّ قرآن به وضوح قابل مشاهده است. کنش و واکنش بین آیات قرآن و اشعار ابن الفارض، نشان از توانایی و ذکاوت شاعر در به کار گیریِ این متون در اشعارش دارد.