ملا خدر میکائیلی شهرزوریِ جاف، از پیشتازان شعر کلاسیک کُردی در امارت بابان به حساب می آید که شخصیت علمی و ادبی او – آن گونه که در مقدمه هم به آن اشاره خواهم کرد – در زمان خودِ او هم مشهورِ آفاق بوده است. او افزون بر آنکه از برجسته ترین شاعرانِ مکتب شعر کلاسیک کُردی به حساب می آید، از دانشمندان دوران بوده و به خصوص در ادبیات و شعر عرب از جایگاه ویژه ای برخوردار بوده است. مقدمه عربی شرح کتاب مناظر الانشای خواجه عماد الدین گاوان و این قصیده همزیه عربی او، دو شاهد صدقِ این مدعایند. شخصیت برجسته نالی از یک سو و زیبایی این قصیده از دیگر سوی، باعث شده است تا مولف کتاب نُزهه الفکر، آن را بر خلاف عادتش به تمامی نقل کند و امروز این قصیده، به یمنِ آن ثبت و ضبط در اختیار ما است. همین قصیده و توضیحات صاحبِ نُزهه، حاکی از آن است که نالی به گمانِ راجح، دیوان شعرِ عربی هم داشته است که امیدوارم روزی از گوشه کتاب خانه ای یا از لابه لای مجموعه ای جمال خود را به دوست دارانِ ادبِ نالی بنمایاند. هدف از شرح پارسی این قصیده بیشتر آن بود تا از راه معرفیِ قصیده، نالی اندکی بیشتر به پارسی خوانان شناسانده شود. افزون بر این تأمل در این همزیه و مقایسه آن با برخی قصایدِ کُردیِ شاعر بر زوایایی پنهان از زندگیِ در غربتِ او پرتو خواهند افکند.