علیرغم التزام جامعه جهانی به رفع بحران های زیست محیطی در اواخر قرن بیستم که در نشست ها، معاهدات و بیانیه ها اعلام شده است، این بحرانها کماکان جامعه بشری را تهدید می کنند. هر چند موسسات پژوهشی و نهادهای دولتی تلاش کرده اند با انجام تحقیقات گسترده و اجرای برنامه های حفاظتی در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی پیامدهای ناشی از بحرانهای زیست محیطی را به حداقل رسانند، ولی ارزیابی های انجام شده نشان می دهند که این تلاشها با دستاوردهای ناچیزی همراه بوده اند و بسیاری از صاحبنظران بر این باور می باشند که جهان بر لبه پرتگاه بحران زیست محیطی قرار گرفته است و می بایست چاره اندیشی مناسبی در این زمینه صورت گیرد. هر چند در سالهای اخیر، تلاش گردیده است تا با بهره گیری از تکنولوژی های پاک، زمینه حفاظت از محیط زیست فراهم گردد، اما پژوهشهای انجام شده نشان می دهند، تکنولوژی های نوین و منابع سخت افزاری به تنهایی پاسخگوی چالشهای زیست محیطی نمی باشند و بسیاری از صاحبنظران بر این باور می باشند که ریشه اصلی بحران های زیست محیطی معاصر را باید در نگاه و تفسیر انسان از محیط زیست طبیعی جستجو کرد. به همین دلیل رویکردهای نرم افزاری مدیریت و حفاظت محیط زیست مورد توجه قرار گرفته است و تلاش می گردد تا با تغییر ادراکات، نگرش و رفتار افراد جامعه، زمینه تحقق پایداری محیط زیست فراهم گردد. در رویکرد نرم افزاری، فرض بر آن است که تعامل پویا و پایداری میان انسان و محیط زیست وجود دارد و حفظ محیط زیست در گروی تلاش برای اصلاح سیستم های اجتماعی موجود می باشد. بر این مبنا، اعتقاد بر آن است که وجود مفروضات غیرصحیح در زمینه تعامل انسان و محیط زیست و تعیین کننده های مدیریت زیست محیطی، از عوامل اثرگذار بر عدم توفیق برنامه های حفاظتی بوده است. چرا که در بسیاری از برنامه های اجرا شده، نقش انسان و رفاه انسانی نادیده انگاشته شده است. این در حالی است که اهداف مندرج در گزارش ارزیابی اکوسیستم هزاره (MA) ، بر این فرض استوار می باشند که دستیابی به پایداری و صیانت از محیط زیست طبیعی در گروی در نظر گرفتن و تأمین سطح معقولی از رفاه انسانی است. در این میان، هر چند سیاستگزاری های مناسب و مداخله گریهای مدیریتی می تواند از تخریب محیط زیست جلوگیری نماید و موجبات حفاظت پایدار این منابع و بهبود رفاه روستایی را فراهم نماید، اما چالشی که