میتوان گفت در میان همۀ علوم، علم تاریخ، بیشترین ارتباط و در هم تنیدگی را با مبحث زمان دارد زیرا لبّ مطلب تاریخ، بررسی وجود و وقوع رخدادی است در بستر زمان. در این پژوهش با روش توصیفی و تحلیلی و بر اساس مطالعات کتابخانهای به تبیین شگردهای بازنمایی تاریخ در روایت رمان تاریخی دامگستران پرداخته شده است. این رمان که اثر عبدالحسین صنعتیزاده کرمانی است از جمله رمانهای تاریخی اوائل دوره معاصر ادب فارسی به شمار میآید و با روایت ماجراهای سالهای پایانی حکومت ساسانیان در پی احیاء فرهنگ فراموش شده ایرانی است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که: تاریخ از طرق مختلفی از جمله شخصیتپردازی، بیان رخدادهای واقعی، کانونیسازی، کاربست زمان تاریخی، زمان روایی و مکان روایی در رمان تاریخی دامگستران بازنمایی شده است. عنصر مکان، بیشترین نقش را در نشاندار کردن روایت به یک روایت تاریخی برعهده دارد به این دلیل که در مکان برخلاف دیگر عناصر روایی، کمتر قابلیت دخل و تصرّف وجود دارد و بجز در توصیفهای ادبی که تا حدودی میتوان ابعاد دیگری بر مکان افزود در بیشتر موارد، نویسنده مجبور است مکان را بر اساس همان نشانههای واقعی در دل روایت قرار دهد. تعداد زیادی از شخصیتها و رخدادهای داستانی حاصل تلفیق عناصر تاریخی و واقعی هستند به گونهای که با ترکیب چندین شخصیت متفاوت یک شخصیت جدید ساخته میشود یا از تلفیق چندین رخداد یک رخداد جدید خلق میشود و از طریق این تلفیقات نمود تاریخ در رمان صورت میگیرد. نویسنده برای داشتن آزادی عمل در روایت، توجه کمتری به زمان تاریخی نموده است اما ردپای زمان روایی در سرتاسر رمان پیداست. کانونیسازی هم یکی از شگردهای غیرمستقیم بازنمایی تاریخ در دامگستران است و نویسنده که راوی سوم شخص است به صورت غیر مستقیم به عنوان یک شخصیت کنشگر بر بازنمایی تاریخ تأثیر می-گذارد.