تلمیح یکی از ابزارهای بدیع معنوی برای چند پهلو کردن کلام و افزودن دلالت های معنایی بیشتر بدان است. این ترفند باعث درنگ خواننده در کلام می شود و افق های معنایی بیشتری بدان می دهد و در نوع خود، التذاذ هنری را برای خواننده به ارمغان می آورد. در این پژوهش به بررسی و تحلیل چگونگی کاربست تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) در شعر شاعران شاخص ادب غنایی و عرفانی پرداخته شده است. ضرورت انجام پژوهش در نوع بهره وری شاعران از آرایۀ تلمیح با توجه به بافت اندیشگانی آن ها و قابلیت و ذوابعاد بودن داستان حضرت یوسف (ع) است تا تفاوت ها و تشابه ها در این حوزه نشان داده شود. مطالعۀ موردی غزلیات امیرخسرو دهلوی، خواجوی کرمانی، عطار نیشابوری و سنایی غزنوی است. با توجه به داده های پژوهش می توان گفت: از نظر کمّی، امیرخسرو دهلوی بیشترین توجه به داستان حضرت یوسف (ع) داشته است و سپس عطارنیشابوری، خواجوی کرمانی و سنایی غزنوی به داستان حضرت یوسف (ع) اشاره کرده اند. از نظر موضوعی، حسن یوسف (ع)، (بوی) پیراهن یوسف (ع) و عشق زلیخا به یوسف (ع) در شعر هر چهار شاعر بکار رفته است و هر کدام بر اساس بافت اندیشگانی خود به این موضوع ها پرداخته اند. تلمیح به چاه، صبر و فراق یوسف(ع) که از ابعاد این داستان قرآنی است در شعر خواجوی کرمانی وجود ندارد اما در شعر سه شاعر دیگر مصداق هایی برای آن وجود دارد. زندانی شدن یوسف (ع) و پیوند قلبی یعقوب (ع) و یوسف (ع) در شعر سنایی مورد تلمیح واقع نشده است اما در شعر شاعران دیگر به آن اشاره هایی شده است. مضمون رازداری تنها در شعر عطار وجود دارد اما در شعر شاعران دیگر مصداقی برای آن پیدا نشد. در پایان می توان گفت تلمیح به داستان حضرت یوسف (ع) در شعر هر دو گروه از شاعران مورد بررسی بر اساس بافت اندیشگانی آن ها، معانی و دلالت های عاشقانه و عرفانی به خود می گیرد بدین معنی که تلمیح به داستان یوسف (ع) در غزلیات خواجوی کرمانی و امیرخسرو دهلوی، دلالت عاشقانه و غنایی و در غزلیات عطار و سنایی، دلالت عرفانی دارد.