مدیریت دانش که یکی از راه های بهبود بخشیدن به شرایط بقا سازمان است، زمانی به طور موفقیت آمیز در سازمان اجرا می گردد که از قبل زمینه فرهنگی مناسب با این نظام بستر سازی شده باشد. چرا که هدایت نمودن دانش موجود سازمان بطور کامل مربوط به منابع انسانی بر می گردد و تابعی از فرهنگ کارکنان سازمان می باشد. لذا سازمان ها باید برای اجرای موفق مدیریت دانش، فرهنگ متناسب با آن را ایجاد نموده و بر اساس آن عمل نماید. هدف از انجام این پژوهش بررسی میزان رابطه و تاثیر ابعاد فرهنگ سازمانی در استقرار مطلوب مدیریت دانش در سازمان های دولتی بوده و مطالعه موردی در استان آذربایجان غربی انجام شده است. در این پژوهش برای تشریح ابعاد فرهنگ از مدل دنیسون استفاده گردید. این مدل دارای چهار بعد اصلی در گیر شدن در کار، انطباق پذیری، رسالت و سازگاری می باشد . روش تحقیق توصیفی بوده و برای گردآوری داده ها در این پژوهش از دو پرسشنامه ( فرهنگ سازمانی دارای پایایی 87/0 و مدیریت دانش دارای پایایی86/0 ) بهره گرفته شده است. جامعه آماری مورد مطالعه در این پژوهش کارکنان سازمان های بازرگانی٬ دارایی٬ مسکن و شهرسازی و صنایع به تعداد 548 کارمند و تعداد نمونه مورد نظر این پژوهش 226 نفر انتخاب گردیده اند. تحلیل های حاصل از یافته های پژوهش نشان داد، برای استقرار مطلوب مدیریت دانش ، بعد انطباق پذیری فرهنگ سازمانی 89/0 ، بعد رسالت 85/0 ، بعد سازگاری 81/0 و بعد در گیر شدن در کار77/0 تاثیر دارند. بر این اساس انطباق پذیری بیشترین تاثیر را بر استقرار مدیریت دانش در سازمان های مورد نظر داشته است. مدل نهائی تحقیق با استفاده از نرم افزار آموس 18 آزمون گردید ، که برای پیشنهاد به سازمان های دولتی از اعتبار لازم برخوردار می باشد.