سلامان و ابسال اثر جامی در ادبیات فارسی و مهم و زین اثر احمد خانی در ادبیات کُردی گرچه در طبقهبندی منظومهها در دستۀ منظومۀ عاشقانه قرار داده شدهاند، اما ساختار روایت در این دو اثر، ساختار جدید و متفاوتی از سایر منظومههای عاشقانه است که چنین ساختاری در آثار همگون دیگر مشاهده نمیشود. با توجه به رویدادها و معناگذاری آنها در متن قابل دریافت است که این دو اثر صرفاً عاشقانه نیستند و نمیتوان آنها را همچون منظومههای عاشقانۀ محض قلمداد کرد. سرنوشتی که برای شخصیتهای اصلی رخ میدهد و آن حالات روحی و نگرش جدیدی که در آنها شکل میگیرد، بهعنوان نشانههایی در متن بر این مسئله دلالت دارد که روایت در ادامه، ماهیت عرفانی پیدا میکند. در این پژوهش که چگونگی روایت در دو اثر نامبرده بررسی و تحلیل میشود، هدف این است که سیر تکوینی گونۀ روایتِ تلفیقی عاشقانه-عارفانه، باتکیهبر نقش عامل گفتمانی- اندیشگانی در فرایند شکلگیری آن، تشریح شود. نتایج پژوهش بر این امر دلالت دارد که اینگونه روایت محصول گفتمان گذر تکاملی از عشق زمینی- انسانی به عشق الهی است. تغییر گفتمانی که در اینگونه روایت رخ میدهد، در مظاهر متعددی همچون تغییر در سوژگی، تغییر معشوق، رمزگذاری رویدادها و ایجاد سطوح معنایی-دلالتی مختلف نمایان میشود. این مؤلفهها ازجمله شاخصههای ماهیتی این نوع روایت هستند که وجه تمایز آن با منظومههای عاشقانۀ صرف به شمار میرود.