تحقیق حاضر با هدف بررسی پاسخ های عصبی روان شناختی مصرف کنندگان نسبت به راهبردهای ترویج و تصمیم به خرید محصولات و خدمات ورزشی انجام پذیرفت. تحقیق از نظر هدف کاربردی بوده و به صورت نیمه تجربی انجام گرفت. جامعه آماری تحقیق دانشجویان رشته تربیت بدنی در محدوده سنی 25 تا 35 سال بودند که تعداد 40 نفر داوطلب (20 زن و 20 مرد) به عنوان نمونه تحقیق انتخاب گردیدند. به منظور تهیه ابزار تحقیق ابتدا با بررسی میدانی تعداد 20 ورزشکار و 15 مؤسسه خیریه مشهور و 15 محصول ورزشی و 5 خدمت ورزشی که استفاده بالایی داشتند انتخاب و بین 400 نفر از جامعه آمار توزیع گردید. محصولات ورزشی که از نظر جامعه آماری دارای بیشترین استفاده، ورزشکارانی که دارای بیشترین محبوبیت و مؤسسات خیریه ای که از بیشترین شهرت و مقبولیت برخوردار بودند انتخاب گردیدند. سپس تصاویر متناسب با راهبردهای خیرخواهانه، صحه گذاری، تبلیغ و تخفیف تهیه و روایی تصاویر توسط 10 نفر از متخصصان بازاریابی ورزشی تأیید شد. به منظور از بین بردن اثر ترتیب از روش لاتین اسکور استفاده شد. در این روش چهار ترتیب ممکن برای راهبرد ترویجی مشخص و هر شرکت-کننده بر اساس یکی از حالت ها تصاویر را مشاهده می نمود تا اثر ترتیب مراحل مختلف آزمون خنثی گردد. از دستگاه الکتروآنسفالوگرافی Enobio، 20 کاناله برای ثبت امواج، پرسشنامه دو مقوله ای برای سنجش تصمیم به خرید و شکل های خودارزیابی، برای سنجش انگیختگی و لذت استفاده شد. با نگرش به نقش لوب فرونتال در توجه، امواج آلفا و بتا در این ناحیه از مغز توسط کانال های F3، F4 و FZ بررسی شد. به منظور استخراج امواج از داده های الکتروانسفالوگرافی کمی از نرم افزار Matlab 2013 b، تجزیه وتحلیل دادها با روش های آمار توصیفی و آمار استنباطی شامل آزمون فریدمن و رگرسیون لجستیک و یومن ویتنی از نرم افزار spss 22 استفاده شد. نتایج نشان داد که بین توان موج آلفا در ناحیه فرونتال مغزی در راهبرد های خیرخواهانه، صحه گذاری، تبلیغ و تخفیف محصولات و خدمات ورزشی تفاوت معنی داری (0.05 > P)، وجود داشت. با توجه به میزان توان موج آلفا در بخش محصولات راهبردهای خیرخواهانه و صحه گذاری و در بخش خدمات راهبردهای تبلیغ و صحه گذاری بیشترین بار شناختی را در مغز مصرف کننده ایجاد می نمودند. اما بین توان موج بتا در ناحیه فرونتال مغزی در راهبرد های خیرخواهانه، صحه گذاری، تبلیغ و تخفیف محصولات و خدمات ورزشی تفاوت معنی داری (0.05 > P)، وجود نداشت. در هر دو بخش محصولات و خدمات پاسخ های عصبی روان شناختی (موج مغزی آلفا و بتا، انگیختگی و لذت) درصد قابل توجهی از تصمیم به خرید مصرف کننده را تبیین نموده و مدل رگرسیونی از برازش مناسبی در هر دو بخش برخوردار بود. لذا بازاریابان و محققین می توانند با لحاظ این پاسخ ها در بررسی رفتار مصرف کننده، اثربخشی بیشتر فعالیت های ترویجی خود را فراهم آورند.