ساختمان را به نوعی می توان با بدن انسان مقایسه کرد. سازه چنان استخوان بندی و نما به مثابه پوست آن. این مقاله با مرور، دسته بندی و تحلیل تغییرات تکنولوژیک و همچنین تاثرات فرهنگی و اجتماعی جوامع در ساخت و طراحی نماها، به وضعیتی چندبنیانی در دوران پسامدرن می رسد که از آن می توان به عنوان پارادایمی در طراحی معماری و طراحی شهری نام برد؛ وضعیتی که پتانسیل ها و امکان های جدیدی را در برقراری ارتباط عمیق تر بین کاربران و ساختمان ها و نیز پاسخگویی به شرایط بحرانی زیست محیطی را به وجود آورده است. امروزه مقولاتی چون دیوارهای پرده ای، نماهای چند لایه، نماهای هوشمند و پویا و سرانجام نماهای رسانه ای و بیانگر، کیفیت تجربه فضایی انسان را در شهرها به شیوه ای بنیادین به چالش می خوانند؛ تجرربه ای که روزبه روز به سیالیت، شفافیت و تنوع نزدیک تر می شوند و ارتباط کلاسیک بین فرم و محتوا را به شدت مورد سوال برده اند.