امروزه با رشد شهرنشینی محل سکونت درصد قابل توجهی از کودکان و خانواده های آن ها آپارتمان ها و مجتمع های مسکونی است؛ درصورتیکه در طراحی، ساخت و مدیریت این مجتمع ها و واحدهای فضایی آن ها (فضاهای باز، نیمه باز و بسته) کودکان و نیازهای ضروریشان مانند بازی و ارتباط با طبیعت در نظرگرفته نشود، می توان انتظار داشت مراحل رشد و حال خوب (بهزیستی) آنان با چالش های جدی روبرو شود. در این چارچوب، هدف این پژوهش یافتن مؤلفه ها و الگوهایی برای طراحی و ارتقای فضایی مجتمع های مسکونی به صورتی است که بتوان به کمک آن ها ارتباط کودک با طبیعت را هم در فضاهای باز عمومی و هم در فضاهای خصوصی افزایش داد. برای تحقق این هدف و شناخت بهتر ابعاد مختلف پژوهش، با مرور سابقۀ موضوع، مطالعات در سه دستۀ عوامل روانشناختی، طراحی بیوفیلیک و عوامل فیزیکی دسته بندی شد. سپس چارچوب مفهومی از روی چارچوب محتوایی پژوهش به دست آمد و مؤلفه های «جذابیت محیطی(غنای حسی)»، «تعامل پذیری»، «ایمنی و امنیت» و «انعطاف پذیری» و سنجه های آن ها استخراج شد. همچنین موردی که شاید بتواند این پژوهش را از پژوهش های مشابه با موضوع کودک، که از والدین و بزرگترها در مورد کودکان سؤال می شد، متمایز کند مفهوم پژوهش مشارکتی است؛ به این مفهوم که در پژوهش حاضر از وجود خود کودکان و نظرات آنها استفاده شده است و در کنار آن نظرات والدین نیز پرسیده شده است. در بازۀ زمانی این پژوهش به دلیل همه گیری جهانی بیماری کووید 19 (کرونا) و به درازا کشیدن آن به جمع آوری اطلاعات از طریق پرسشنامۀ مجازی بسنده شد. برای ارزیابی چارچوب مفهومی، دو پرسشنامۀ مجازی جدا بین تعداد 441 کودک (278 دختر و 163 پسر) 6 تا 12 سال ساکن در مجتمع ها و آپارتمان های مسکونی سطح شهر سنندج و 567 نفر از والدین آن ها (417 مادر و 150 پدر) از طریق گروهای مجازی مدارس سطح شهر توزیع گردید. پایایی پرسشنامۀ محقق ساخت با محاسبۀ آلفای کرونباخ و روایی آن با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی در نرم افزارهای اس پی اس اس و ایموس مورد بررسی قرارگرفت. بررسی روابط علی از طریق مدل یابی معادلات ســاختاری نشــان داد که از دیدگاه کودکان مؤلفه های جذابیت محیطی (غنای حسی)، تعامل پذیری، ایمنی و امنیت و انعطاف پذیری به ترتیب عوامل معنادار و تأثیرگذار بر افزایش رابطۀ کودک با طبیعت هستند اما در اولویت بندی والدین مؤلفۀ انعطاف پذیری مؤثرتر از ایمنی و امنیت تشخیص داده شده است. در نهایت با استفاده از تأثیرگذاری و اولویت بندی مؤلفه ها و همچنین سنجه های مربوط به آن ها در پرسشنامۀ کودکان و بحث و مقایسۀ هر کدام از آن ها با اطلاعات نظیرشان در پرسشنامۀ والدین و نیز با توجه به اطلاعات توصیفی استخراج شده، الگوهای مناسب طراحی ارائه گردید.