یادگیری ادراکی ممکن است نقش معناداری در یادگیری حرکتی ایفا کند. اخیراً اقبالی به این ایده وجود دارد که یادگیری ادارکی و یادگیری حرکتی به تنهایی اتفاق نمی افتند، بلکه یادگیری حرکتی سیستم حسی و شبکه ی حسی در مغز را تغییر می دهد و به همین ترتیب یادگیری ادراکی نیز حرکات و ناحیه حرکتی مغز را تغییر می دهد. شواهدی برای حمایت از این ایده ها وجود دارد که شامل تحقیقاتی است که بر بازوی انسان و یادگیری حرکتیِ سخن گفتن انجام گرفته است. پیشنهاد شده که یادگیری ادراکی هسته ی اصلی یادگیری حرکتی است و از چندین راه مشارکت می کند. یادگیری ادراکی به تغییر در شبکه ی حرکتی مغز منجر می شود و از این طریق مستقیماً بر یادگیری حرکتی تاثیر می گذارد. یادگیری ادراکی نیز با انعطاف پذیری در سیستمهای حسی ارتباط دارد و هم به دروندادهای آورانی از محیط و هم به پروجکشن کورتکس به کورتکس از نواحی حرکتی وابسته است. به نظر می رسد که یادگیری ادراکی و تغییرات مرتبط با سیستم های حسی نقش اساسی در یادگیری حرکتی انسان ایفا می کنند و در این زمینه هر دو با هم اتفاق می افتند. یادگیری ادراکی، خصوصاً در سیستم حسی پیکری، نقش ضروری ای در یادگیری حرکتی دارد، به ویژه در مراحل اولیه ی یادگیری حرکتی که اهداف حسی پیکری حرکت هنوز ناشناخته اند. در موقعیتهای مثل یادگیری حس سرویس خوب تنیس یا یادگیری صحبت کردن به یک زبان خارجی، یادگیری ادراکی و حرکتی با هم اتفاق می افتند. مطالعاتی که تلاش کرده اند تا یادگیری ادراکی را از حرکتی جدا کنند، امکان بهتری را برای سنجش تعادل نسبی این فاکتورها در سطح وسیع تری از یادگیری حرکتی مهیا کنند. همچنین شواهدی از حرکت عضو انسان وجود دارد که نشان می دهد تمرینات حس پیکری به طور مستقیم بر سیستم حرکتی تاثیر می گذارد و یادگیری حرکتی را بهبود می بخشد و تحریک پذیری قشر حرکتی را افزایش می دهد و فعالیت را در حین حرکات غیر فعال در نواحی حرکتی پیشانی افزایش می دهد. مسیرهای آوران و وابران که نخاع را به قشر حسی حرکتی و مخچه ارتباط می دهند به خوبی شناخته شده اند. ارتباطات نوروآناتومیکی گسترده-ای بین نواحی قشر حرکتی و حسی پیکری وجود دارد که براساس کاربرد یا تجربه باعث انعطاف پذیری در هر کدام از جهت ها می شود. زمانیکه تمرینات حسی پیکری برای بزرگسالان سالم استفاده شده است و با تصمیم گیری حس عمقی و تقویت همراه شده است تغییرات بسیار قابل توجهی در عملکرد ادراکی، حرکت و شبکه های حرکتی مغز مشاهده شد. تمرینات ادراکی که به این شیوه اجرا می شوند منجر به بهبود تیزادراکی می شوند و همچنین نشان داده شده است بر بهبود میزان و اندازه ی یادگیری حرکتی بعدی در افراد نرمال تاثیر دارد. بهبود حسی، ظرفیتی را برای بهبود حرکتی در بیماران سکته ای نشان می دهد و احتمال دارد برای شروع و سازماندهی مجدد سازگاری در سیستم های حرکتی ضروری باشد. در سری آزمایشهای PET انجام شده، تغییرات در الگوی فعال سازی مغز در حین حرکات غیرفعال در بیماران همی پلژی با سکته ی زیرقشری بررسی شده است. این مطالعات نشان دهنده ی اهمیت تمرینات غیرفعال در القای سازماندهی مجدد عملکردی در نواحی دوطرفه ی حسی حرکتی است. تیل و همکاران(2007) از fMRI در حالت استراحت برای مطالعه ی قطع شبکه ای در بیماران سکته ی حاد و مزمن استفاده کردند. به نظر می رسد این مطالعات پیشنهاد می دهد که کاهش ارتباطات بین نیمکره ای با آسیب دیدگی عملکردی همبستگی دارد که یک کنترل بین نیمکره ای متعادل شده از ارتباطات تحریکی و بازداری است که برای اجرای بهینه ی عملکرد حسی حرکتی لازم است. ارتباطات کاهش یافته در مرحله ی حاد به تدریج در حین مرحله ی زیرحاد افزایش می یابد و تمایل دارد در بیماران مزمن که خوب ریکاوری شده اند دوباره به میزان طبیعی پیش از سکته برگردد. شیوه های مختلفی از تحریک حسی پیکری مثل تحریک عصب محیطی، لرزش تاندون عضلانی و تحریک مشارکتی جفت شده، نشان داده اند که تحریک پذیری قشری نخاعی را افزایش می دهد و تغییراتی را در بازنمایی قشرحرکتی در افراد سالم القا می کند. در بعضی موارد بهبود در اندازه-های عملکردی اجرای حرکتی مثل قدرت عضلانی و تعداد فشارهای کلیدهای صحیح در تمرین متوالی حرکتی گزارش شده است. در مقایسه با این شکل از تحریک، که به طور کلی تحریک آورانهای مرکزی را شامل می شود، تمرینات ادراکی غیرفعال می تواند به شبکه ی حسی حرکتی گسترده تری دسترسی داشته باشد. تمرینات ادراکی حسی پیکری همچنین می توانند در درمان توانبخشی نیز به کار روند مخصوصا زمانی که حرکات ارادی عضو فلج بسیار سخت یا غیرممکن باشد. در نمونه ای که وحدت و همکاران (2019) روی آنها کار کردند درجه آسیب حرکتی به طور معناداری با درجه آسیب حسی پیکری ارتباط داشت. تمرینات حس عمقی به همراه بازخورد، عملکرد حس عمقی